تشابه الاطراف در قرآن (3)
تشابه الاطراف در قرآن (3)
تشابه الاطراف در قرآن (3)
*نويسنده: فاطمه شيخلو وند
«يا اَيُّهَا الْنَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّهْ اِرْجِعي اِلي رَبِّکَ راضِيَّةً مَرْضِيَّةً؛ اي صاحب نفس مطمئنه به سوي پروردگار خود برگرد و در حالي که از خداوند راضي بوده و مورد رضايت او نيز مي باشد.» (فجر / 27 و 28)
نفس مطمئنه نفسي است که از گناه برگشته و ديگر به سوي گناه نمي رود و ارتباطي بين اين نفس و ارجعي است و از آن جا که نفس مطمئنه است با رضاي کامل به سوي پروردگار خود صعود مي کند و برگشت به سوي پروردگار يعني رجوع به سوي خداوند و صعود به پناهگاه و مأمن فطرت است.
زيرا از آن جا که در قرآن آمده است «اِنّا لِله وَ اِنّا اِلَيْهِ راجِعُونَ» فطرت انساني مادي و زميني نيست بلکه معنوي و آسماني است و انسان با رعايت شريعت الهي مي تواند در حالي که به طبيعت خود ادامه مي دهد صعود به مأمن اصلي خود را نيز طي کند. تناسب صدر آيه اول (نفس مطمئنه) با انتهاي آيه دوم (راضية مرضيه) واضح و صريح است بدان گونه که نفس مطمئنه نفسي است که با رضاي کامل به سوي پروردگار مي رود و پروردگار خويش را ملاقات مي کند و اين در حالي است که پروردگار از او راضي و او نيز از اين ملاقات و از اين سير و صعود راضي است. (فجر / 27 و 28)
«وَ مَنْ اَظْلَمُ مِمَّنْ مَنَعَ مَساجِد اللهِ اَنْ يُذْکَرَ وَ فيهَا اسْمُه و َ سَعي في خَرابِها... لَهُمْ فِي الدُّنْيا خِزْيٌ وَ لَهُمْ فِي الْاخِرَةِ عَذابٌ عَظيمٌ؛ و کيست ستمکارتر از آن که مردم را از ذکر نام خدا در مساجد منع کند و در خرابي آن اهتمام و کوشش نمايند... اين گروه را در دنيا ذلت و خواري نصيب است و در آخرت عذابي بسيار سخت.» (بقره / 114)
در شأن نزول آيه، امام صادق (عليه السلام) مي فرمايد: «اين آيه درباره قريش در آن زمان نازل شد که رسول اکرم (صلي الله عليه و آله و سلم) را از ورود به شهر مکه و مسجدالحرام جلوگيري کردند.»
و از ابن عباس روايت است که اين آيه مربوط به «فطلوس» رومي و ياران صميمي او نازل شده است که با بني اسرائيل جنگيدند و تورات را آتش زدند و بيت المقدس را ويران ساختند و اين جنايات ادامه داشت تا آن زمان که بيت المقدس به دست مسلمانان فتح شد.
تناسب کلمات انتهايي آيه «عَذابٌ عَظيمٌ» با کلمات ابتداي آيه «اَظْلَمُ» در اين است که قرآن عاملان را ظالم ترين افراد معرفي مي کند چنان که در پايان آيه کيفر متناسب به جنايات آنان را عذاب بزرگ اعلام مي کند.
و اما ظلم يکي از رذايل اخلاقي است که در اسلام به شدت از آن نهي شده و در قرآن هر جا سخن از موضوعات اخلاقي باشد در اکثر موارد در پايان آن مي آيد و وقايع مربوط به قيامت بازگو مي شود و اين بدان دليل است که قيامت زمان ظهور فضايل و رذايل اخلاقي و پاداش و کيفر آنان است.
نمونه اي از آياتي که در آن مسائل اخلاقي بيان شده است:
همانطور که بيان شد اگر در آيه از احکام و قوانين الهي سخن رفته باشد در پايان آيه به برخي از مسائل اخلاقي پرداخته مي شود و اين از جهت تأمين پشتوانه اخلاقي براي اجراي آن احکام است زيرا اگر چه عوامل اجرايي تا حدودي مي تواند براي رعايت برخي از احکام کارساز و مفيد باشد ليکن اصول اخلاقي عامل اساسي در ضمانت اجرايي احکام هستند.
" يَسْئَلُونَکَ عَنِ الْاَنْفالِ قُلِ الْاَنْفالُ للهِ وَالرَّسُولِ فَاتَّقُواللهَ وَ اَصْلِحُوا ذاتَ بَيْنَکُمْ وَ اَطيعُوا اللهَ وَ رَسُولهُ اِنْ کُنْتُمْ مُؤمِنينَ " (انفال / 1)
از تو درباره انفال مي پرسند به آنان پاسخ ده که انفال از آن خداوند و رسول او است پس تقواي الهي پيشه کنيد و در رضايت و مسالمت و نظم بين خود بکوشيد و خدا و رسول را اطاعت کنيد اگر از اهل ايمان مي باشيد.
سبب نزول اين آيه نحوه تقسيم غنائم جنگي بود " که پيامبر (ص) در جنگ بدر در مورد غنيمت هاي جنگي پيامبر به حکم اين آيه، غنيمتها را به طور مساوي در بين جنگ آوران تقسيم نمود.
در جمله «يَسْئَلُونَکَ عَنِ الْاَنْفالِ»، واو ضمير مؤمنان است يعني مؤمنان از تو سؤال مي کنند. (ميبدي، 1361، ج 4: 4)
در تفسير کشف الاسرار در رابطه با مسأله تقوا چنين بيان شده " که تقوي به پناه خويش گيريد که سر همه طاعتها تقوي است اصل همه هنرها و مايه همه خير تقوي است و با مردم به صلح و آشتي زندگاني کنيد و اين نتوانيد مگر که حظّ خود بگذاريد و حظّ ديگران نگاه داريد اگر توانيد ايثار کنيد و اگر نه باري انصاف دهيد." (همان، ج 4: 10)
از هماهنگي تقوي با بسياري از مسائل اقتصادي، سياسي و مانند آن معلوم مي شود تقوي جامع اخلاقي است که داراي اصناف گوناگون انفکاک پذير بوده و در تحکيم هر حکمي از احکام خاص اسلامي سهم مؤثر دارد.
نمونه اي از آياتي که در آن اسماء الهي بيان شده است:
اگر متن آيه مربوط به شناخت جهان باشد، در بخش پاياني آيه از اسماي الهي نام برده مي شود و اين بدان دليل است که جهان در نظر قرآن آيت و مرآت اسماي حسني و صفات علياي الهي است.
" وَ هُوَّ الَّذي فِي السَّماءِ اِلهُ وَ فِي الْاَرْضِ اِلهٌ..... وَ هُوَ الْحَکيمُ الْعَليمٌ "
(زخرف / 84)
و اوست خداي معبود محبوب و دوست داشتني، که يادش در آسمانها و زمين مورد ستايش عرشيان و اهل زمين مي باشد و اوست خوب، در نهايت اقتدار، حاکم بر جهان هستي (و قدرتش بر آفرينش، مسلط و بر همه عالم وجود احاطه دارد) و خداي حکيم و کارداني است که بر اساس حکمت، امري را انجام مي دهد و تمامي آشکارها و نهان را مي داند و مطلق علم و عين دانايي محض مي باشد.
" يُسَبُّحُ لِله ما فِي الْسَّمواتِ وَ ما فِي الْاَرْضِ الْمَلِکّ الْقُدُّوسِ الْعَزيزِ الْحَکيمِ " (جمعه / 1) هر آنچه در تمامي آسمانها و در زمين وجود دارد همگي خداوند را تسبيح مي گويند آن صاحب و مالک و فرمانرواي مطلق، در بي نهايت پاکي و پيروزمند مقتدر و گرامي و دوست داشتني و داناي همه چيز را.
در رابطه با سوره جمعه بايد گفت که " بعضي از سوره ها بر بعضي از پيامبران [پيشين] نازل شده و بعضي بر هيچيک از پيامبران پيشين نازل نگرديده است حاکم از ابو ميسره روايتي بازگو مي کند که آيه اول سوره جمعه با هفتصد آيه در تورات نوشته شده است." (ميبدي، 1361، ج 4: 152)
نمونه اي از آياتي که در آن مباحث مربوط به قيامت بيان شده است:
گروهي ديگر از آيات قرآني هستند که در صدر اين آيات مباحث مربوط به موضوعات اخلاق و ارزشي بيان شده و در انتهاي آن نيز وقايع مربوط به قيامت بازگو مي شود. و اين بدان دليل است که قيامت ظرف ظهور ملکات اخلاقي و نظام ارزشي افراد است.
" فَاخْتَلَفَ الْاَحْزابُ مِنْ بَيْنِهِمْ فَوَيْلٌ لِلَّذينَ ظَلَمُوا مِنْ عَذابِ يَوْمٍ اَليمٍ "
(زخرف / 65)
پس اختلاف کردند گروهها از ميان آنها پس واي مر کساني را که ستم کردند از شکنجه روز دردناک.
ابتداي آيه مسأله اخلاقي اختلاف بين گروهها و انتهاي آيه عذاب روز قيامت.
" اِنَّ الَّذينَ فَتَنُوا الْمُؤمِنينَ وَ الْمُؤمِناتِ ثُمَّ لَمْ يَتُوبُوا فَلَهُمْ عَذابُ جَهَنَّمَ وَ لَهُمْ عَذابُ الْحَريقِ " (بروج / 10)
به درستي که آنان که فريفتند مؤمنان و زنان مؤمنه را و توبه نکردند پس براي آنان است عذاب دوزخ و عذاب آتش سوزان.
ابتداي آيه مسأله اخلاقي، حيله و فريب و انتهاي آيه عذاب آتش سوزان.
آري قرآن داراي چنان هماهنگي و ارتباط و انسجام و اسلوب و نظم عالي است که عواطف هر انساني را برانگيخته و به خود جلب مي کند.
در اين کتاب ارزشمند واژه ها بسيار دقيق و بجا به کار رفته به گونه اي که نمي توان بجاي لفظي، لفظ ديگري را – هر چند که از لحاظ معنا و مفهوم يکي باشد – گنجاند و اين نشانه اعجاز فصاحت و بلاغت قرآن است و نشانگر اينکه در کلمات انتخابي هر جمله و جملات هر آيه چه اندازه دقت به کار رفته است.
علاوه بر فصاحت و بلاغت قرآن، انواع صنايع بديع نيز در کلام آن مشهود است که تشابه الاطراف يکي از آن صنايع مي باشد.
با بررسي آيات قرآن مي توان نمونه هايي از اين بديع را مورد بحث و بررسي قرار داد چنانچه برخي از آيات را مي توان يافت که به اسماء الهي ختم مي شوند و متن اين آيات مربوط به شناخت جهان است و يا در ابتداي آيه عبارتي بيان شده که با همان اسمائي که در انتهاي آيه بيان شده مرتبط است.
يا در برخي آيات که موضوع آن مربوط به مسائل اخلاقي است در انتهاي آن وقايع مربوط به قيامت بيان مي شود چرا که قيامت ظرف ظهور ملکات اخلاقي است.
و گروهي ديگر از آيات به صفات انسانها ختم مي شود و گروهي ديگر عبارات و واژه هايي غير از موارد مذکور، اما در همه اين موارد اين تناسب ابتدايي و انتهايي و يا تناسب متن و انتها – برقرار است و اين از ضروريات بلاغت کلام است.
در نتيجه اين که اگر ما آيات قرآن را به دقت مورد بررسي قرار دهيم به نمونه هاي زيادي برخواهيم خورد که اين آرايه ادبي (تشابه الاطراف) با احاطه کامل و دقت وافر در آنها به کار رفته و ما فقط به چند مورد معدود از باب نمونه اشاره کرديم.
و اين آرايه ادبي هر چند به طور مختصر در منابع مختلف به آن اشاره شده اما منبع مستقلي در اين زمينه در مورد آيات قرآني وجود ندارد.
کتابنامه:
1-قرآن، (1376، ترجمه الهي قمشه اي، دهاقاني.
2-ابوزهره، محمد، (1370)، المعجزه الکبري، ترجمه محمود ذبيحي، تهران، آستان قدس رضوي.
3-المصري، ابن ابي الصبع، (1368)، بديع القرآن، ترجمه سيد علي مير لوحي، تهران، آستان قدس رضوي.
4-جوادي آملي، عبدالله، (1378)، شريعت در آينه معرفت، تهران، اسراء.
5- حجتي، سيد محمد باقر، (1365)، پژوهشي در علوم قرآن، تهران، فرهنگ اسلامي.
6- حلبي، علي اصغر، (1379)، آشنايي با علوم قرآني، تهران، اساطير.
7- رادمنش، سيد محمد، (1383)، آشنايي با علوم قرآني، تهران، جامي.
8- راميار، محمود، (1362)، تاريخ قرآن، تهران، اميرکبير.
9- رکني يزدي، محمد مهدي، (1363)، نامه هدايت (مقدمه اي بر آشنايي با قرآن)، تهران، سمت.
10- سيوطي، جلال الدين، (1362)، دائرة المعارف قرآن، ترجمه سيد محمد جعفر اسلامي، ديبا.
11- شميسا، سيروس، (1381)، نگاهي تازه به بديع، مشهد، فردوس.
12- عبدالرحمن بنت شاطي، عايشه، (1376)، اعجاز بياني قرآن، ترجمه حسين صابري، تهران، شرکت انتشارات علمي و فرهنگي.
13- علي (ع)، نهج البلاغه (بي تا)، با ترجمه علي نقي فيض الاسلام، بي نا.
14- غزالي، امام محمد، (1365)، جواهر القرآن، ترجمه حسين خديوجم، تهران، اطلاعات.
15- غضنفري، علي، (1379)، بيان روان در علوم قرآن، تهران، ميثم تمار.
16- کمالي دزفولي، سيد علي، (1364)، اعجاز قرآن، تهران، فجر.
17- طباطبائي، سيد محمد حسن، (1362)، اعجاز قرآن، تهران، رجاء.
18- طباطبائي، سيد محمد حسين، (1391 ھ)، الميزان في تفسير القرآن، تهران، اسماعيليان.
19- محمدي، حميد، (1381)، آشنايي با علوم بلاغي، قم، دارالعلم.
20- مطهري، مرتضي، (1385)، آشنايي با قرآن، تهران، صدرا.
21- معرفت، محمد هادي، (1379)، علوم قرآني، تهران، سمت.
22- ميبدي، رشيد الدين، (1361)، کشف الاسرار و عدة الابرار، تهران، انتشارات امير کبير.
23- هاشمي، سيد الاحمد، (1415 ھ.. ق)، جواهر البلاغه، بيروت، دارالاحياء الرسالة العربي.
/ن
نفس مطمئنه نفسي است که از گناه برگشته و ديگر به سوي گناه نمي رود و ارتباطي بين اين نفس و ارجعي است و از آن جا که نفس مطمئنه است با رضاي کامل به سوي پروردگار خود صعود مي کند و برگشت به سوي پروردگار يعني رجوع به سوي خداوند و صعود به پناهگاه و مأمن فطرت است.
زيرا از آن جا که در قرآن آمده است «اِنّا لِله وَ اِنّا اِلَيْهِ راجِعُونَ» فطرت انساني مادي و زميني نيست بلکه معنوي و آسماني است و انسان با رعايت شريعت الهي مي تواند در حالي که به طبيعت خود ادامه مي دهد صعود به مأمن اصلي خود را نيز طي کند. تناسب صدر آيه اول (نفس مطمئنه) با انتهاي آيه دوم (راضية مرضيه) واضح و صريح است بدان گونه که نفس مطمئنه نفسي است که با رضاي کامل به سوي پروردگار مي رود و پروردگار خويش را ملاقات مي کند و اين در حالي است که پروردگار از او راضي و او نيز از اين ملاقات و از اين سير و صعود راضي است. (فجر / 27 و 28)
«وَ مَنْ اَظْلَمُ مِمَّنْ مَنَعَ مَساجِد اللهِ اَنْ يُذْکَرَ وَ فيهَا اسْمُه و َ سَعي في خَرابِها... لَهُمْ فِي الدُّنْيا خِزْيٌ وَ لَهُمْ فِي الْاخِرَةِ عَذابٌ عَظيمٌ؛ و کيست ستمکارتر از آن که مردم را از ذکر نام خدا در مساجد منع کند و در خرابي آن اهتمام و کوشش نمايند... اين گروه را در دنيا ذلت و خواري نصيب است و در آخرت عذابي بسيار سخت.» (بقره / 114)
در شأن نزول آيه، امام صادق (عليه السلام) مي فرمايد: «اين آيه درباره قريش در آن زمان نازل شد که رسول اکرم (صلي الله عليه و آله و سلم) را از ورود به شهر مکه و مسجدالحرام جلوگيري کردند.»
و از ابن عباس روايت است که اين آيه مربوط به «فطلوس» رومي و ياران صميمي او نازل شده است که با بني اسرائيل جنگيدند و تورات را آتش زدند و بيت المقدس را ويران ساختند و اين جنايات ادامه داشت تا آن زمان که بيت المقدس به دست مسلمانان فتح شد.
تناسب کلمات انتهايي آيه «عَذابٌ عَظيمٌ» با کلمات ابتداي آيه «اَظْلَمُ» در اين است که قرآن عاملان را ظالم ترين افراد معرفي مي کند چنان که در پايان آيه کيفر متناسب به جنايات آنان را عذاب بزرگ اعلام مي کند.
و اما ظلم يکي از رذايل اخلاقي است که در اسلام به شدت از آن نهي شده و در قرآن هر جا سخن از موضوعات اخلاقي باشد در اکثر موارد در پايان آن مي آيد و وقايع مربوط به قيامت بازگو مي شود و اين بدان دليل است که قيامت زمان ظهور فضايل و رذايل اخلاقي و پاداش و کيفر آنان است.
نمونه اي از آياتي که در آن مسائل اخلاقي بيان شده است:
همانطور که بيان شد اگر در آيه از احکام و قوانين الهي سخن رفته باشد در پايان آيه به برخي از مسائل اخلاقي پرداخته مي شود و اين از جهت تأمين پشتوانه اخلاقي براي اجراي آن احکام است زيرا اگر چه عوامل اجرايي تا حدودي مي تواند براي رعايت برخي از احکام کارساز و مفيد باشد ليکن اصول اخلاقي عامل اساسي در ضمانت اجرايي احکام هستند.
" يَسْئَلُونَکَ عَنِ الْاَنْفالِ قُلِ الْاَنْفالُ للهِ وَالرَّسُولِ فَاتَّقُواللهَ وَ اَصْلِحُوا ذاتَ بَيْنَکُمْ وَ اَطيعُوا اللهَ وَ رَسُولهُ اِنْ کُنْتُمْ مُؤمِنينَ " (انفال / 1)
از تو درباره انفال مي پرسند به آنان پاسخ ده که انفال از آن خداوند و رسول او است پس تقواي الهي پيشه کنيد و در رضايت و مسالمت و نظم بين خود بکوشيد و خدا و رسول را اطاعت کنيد اگر از اهل ايمان مي باشيد.
سبب نزول اين آيه نحوه تقسيم غنائم جنگي بود " که پيامبر (ص) در جنگ بدر در مورد غنيمت هاي جنگي پيامبر به حکم اين آيه، غنيمتها را به طور مساوي در بين جنگ آوران تقسيم نمود.
در جمله «يَسْئَلُونَکَ عَنِ الْاَنْفالِ»، واو ضمير مؤمنان است يعني مؤمنان از تو سؤال مي کنند. (ميبدي، 1361، ج 4: 4)
در تفسير کشف الاسرار در رابطه با مسأله تقوا چنين بيان شده " که تقوي به پناه خويش گيريد که سر همه طاعتها تقوي است اصل همه هنرها و مايه همه خير تقوي است و با مردم به صلح و آشتي زندگاني کنيد و اين نتوانيد مگر که حظّ خود بگذاريد و حظّ ديگران نگاه داريد اگر توانيد ايثار کنيد و اگر نه باري انصاف دهيد." (همان، ج 4: 10)
از هماهنگي تقوي با بسياري از مسائل اقتصادي، سياسي و مانند آن معلوم مي شود تقوي جامع اخلاقي است که داراي اصناف گوناگون انفکاک پذير بوده و در تحکيم هر حکمي از احکام خاص اسلامي سهم مؤثر دارد.
نمونه اي از آياتي که در آن اسماء الهي بيان شده است:
اگر متن آيه مربوط به شناخت جهان باشد، در بخش پاياني آيه از اسماي الهي نام برده مي شود و اين بدان دليل است که جهان در نظر قرآن آيت و مرآت اسماي حسني و صفات علياي الهي است.
" وَ هُوَّ الَّذي فِي السَّماءِ اِلهُ وَ فِي الْاَرْضِ اِلهٌ..... وَ هُوَ الْحَکيمُ الْعَليمٌ "
(زخرف / 84)
و اوست خداي معبود محبوب و دوست داشتني، که يادش در آسمانها و زمين مورد ستايش عرشيان و اهل زمين مي باشد و اوست خوب، در نهايت اقتدار، حاکم بر جهان هستي (و قدرتش بر آفرينش، مسلط و بر همه عالم وجود احاطه دارد) و خداي حکيم و کارداني است که بر اساس حکمت، امري را انجام مي دهد و تمامي آشکارها و نهان را مي داند و مطلق علم و عين دانايي محض مي باشد.
" يُسَبُّحُ لِله ما فِي الْسَّمواتِ وَ ما فِي الْاَرْضِ الْمَلِکّ الْقُدُّوسِ الْعَزيزِ الْحَکيمِ " (جمعه / 1) هر آنچه در تمامي آسمانها و در زمين وجود دارد همگي خداوند را تسبيح مي گويند آن صاحب و مالک و فرمانرواي مطلق، در بي نهايت پاکي و پيروزمند مقتدر و گرامي و دوست داشتني و داناي همه چيز را.
در رابطه با سوره جمعه بايد گفت که " بعضي از سوره ها بر بعضي از پيامبران [پيشين] نازل شده و بعضي بر هيچيک از پيامبران پيشين نازل نگرديده است حاکم از ابو ميسره روايتي بازگو مي کند که آيه اول سوره جمعه با هفتصد آيه در تورات نوشته شده است." (ميبدي، 1361، ج 4: 152)
نمونه اي از آياتي که در آن مباحث مربوط به قيامت بيان شده است:
گروهي ديگر از آيات قرآني هستند که در صدر اين آيات مباحث مربوط به موضوعات اخلاق و ارزشي بيان شده و در انتهاي آن نيز وقايع مربوط به قيامت بازگو مي شود. و اين بدان دليل است که قيامت ظرف ظهور ملکات اخلاقي و نظام ارزشي افراد است.
" فَاخْتَلَفَ الْاَحْزابُ مِنْ بَيْنِهِمْ فَوَيْلٌ لِلَّذينَ ظَلَمُوا مِنْ عَذابِ يَوْمٍ اَليمٍ "
(زخرف / 65)
پس اختلاف کردند گروهها از ميان آنها پس واي مر کساني را که ستم کردند از شکنجه روز دردناک.
ابتداي آيه مسأله اخلاقي اختلاف بين گروهها و انتهاي آيه عذاب روز قيامت.
" اِنَّ الَّذينَ فَتَنُوا الْمُؤمِنينَ وَ الْمُؤمِناتِ ثُمَّ لَمْ يَتُوبُوا فَلَهُمْ عَذابُ جَهَنَّمَ وَ لَهُمْ عَذابُ الْحَريقِ " (بروج / 10)
به درستي که آنان که فريفتند مؤمنان و زنان مؤمنه را و توبه نکردند پس براي آنان است عذاب دوزخ و عذاب آتش سوزان.
ابتداي آيه مسأله اخلاقي، حيله و فريب و انتهاي آيه عذاب آتش سوزان.
نتيجه گيري:
آري قرآن داراي چنان هماهنگي و ارتباط و انسجام و اسلوب و نظم عالي است که عواطف هر انساني را برانگيخته و به خود جلب مي کند.
در اين کتاب ارزشمند واژه ها بسيار دقيق و بجا به کار رفته به گونه اي که نمي توان بجاي لفظي، لفظ ديگري را – هر چند که از لحاظ معنا و مفهوم يکي باشد – گنجاند و اين نشانه اعجاز فصاحت و بلاغت قرآن است و نشانگر اينکه در کلمات انتخابي هر جمله و جملات هر آيه چه اندازه دقت به کار رفته است.
علاوه بر فصاحت و بلاغت قرآن، انواع صنايع بديع نيز در کلام آن مشهود است که تشابه الاطراف يکي از آن صنايع مي باشد.
با بررسي آيات قرآن مي توان نمونه هايي از اين بديع را مورد بحث و بررسي قرار داد چنانچه برخي از آيات را مي توان يافت که به اسماء الهي ختم مي شوند و متن اين آيات مربوط به شناخت جهان است و يا در ابتداي آيه عبارتي بيان شده که با همان اسمائي که در انتهاي آيه بيان شده مرتبط است.
يا در برخي آيات که موضوع آن مربوط به مسائل اخلاقي است در انتهاي آن وقايع مربوط به قيامت بيان مي شود چرا که قيامت ظرف ظهور ملکات اخلاقي است.
و گروهي ديگر از آيات به صفات انسانها ختم مي شود و گروهي ديگر عبارات و واژه هايي غير از موارد مذکور، اما در همه اين موارد اين تناسب ابتدايي و انتهايي و يا تناسب متن و انتها – برقرار است و اين از ضروريات بلاغت کلام است.
در نتيجه اين که اگر ما آيات قرآن را به دقت مورد بررسي قرار دهيم به نمونه هاي زيادي برخواهيم خورد که اين آرايه ادبي (تشابه الاطراف) با احاطه کامل و دقت وافر در آنها به کار رفته و ما فقط به چند مورد معدود از باب نمونه اشاره کرديم.
و اين آرايه ادبي هر چند به طور مختصر در منابع مختلف به آن اشاره شده اما منبع مستقلي در اين زمينه در مورد آيات قرآني وجود ندارد.
کتابنامه:
1-قرآن، (1376، ترجمه الهي قمشه اي، دهاقاني.
2-ابوزهره، محمد، (1370)، المعجزه الکبري، ترجمه محمود ذبيحي، تهران، آستان قدس رضوي.
3-المصري، ابن ابي الصبع، (1368)، بديع القرآن، ترجمه سيد علي مير لوحي، تهران، آستان قدس رضوي.
4-جوادي آملي، عبدالله، (1378)، شريعت در آينه معرفت، تهران، اسراء.
5- حجتي، سيد محمد باقر، (1365)، پژوهشي در علوم قرآن، تهران، فرهنگ اسلامي.
6- حلبي، علي اصغر، (1379)، آشنايي با علوم قرآني، تهران، اساطير.
7- رادمنش، سيد محمد، (1383)، آشنايي با علوم قرآني، تهران، جامي.
8- راميار، محمود، (1362)، تاريخ قرآن، تهران، اميرکبير.
9- رکني يزدي، محمد مهدي، (1363)، نامه هدايت (مقدمه اي بر آشنايي با قرآن)، تهران، سمت.
10- سيوطي، جلال الدين، (1362)، دائرة المعارف قرآن، ترجمه سيد محمد جعفر اسلامي، ديبا.
11- شميسا، سيروس، (1381)، نگاهي تازه به بديع، مشهد، فردوس.
12- عبدالرحمن بنت شاطي، عايشه، (1376)، اعجاز بياني قرآن، ترجمه حسين صابري، تهران، شرکت انتشارات علمي و فرهنگي.
13- علي (ع)، نهج البلاغه (بي تا)، با ترجمه علي نقي فيض الاسلام، بي نا.
14- غزالي، امام محمد، (1365)، جواهر القرآن، ترجمه حسين خديوجم، تهران، اطلاعات.
15- غضنفري، علي، (1379)، بيان روان در علوم قرآن، تهران، ميثم تمار.
16- کمالي دزفولي، سيد علي، (1364)، اعجاز قرآن، تهران، فجر.
17- طباطبائي، سيد محمد حسن، (1362)، اعجاز قرآن، تهران، رجاء.
18- طباطبائي، سيد محمد حسين، (1391 ھ)، الميزان في تفسير القرآن، تهران، اسماعيليان.
19- محمدي، حميد، (1381)، آشنايي با علوم بلاغي، قم، دارالعلم.
20- مطهري، مرتضي، (1385)، آشنايي با قرآن، تهران، صدرا.
21- معرفت، محمد هادي، (1379)، علوم قرآني، تهران، سمت.
22- ميبدي، رشيد الدين، (1361)، کشف الاسرار و عدة الابرار، تهران، انتشارات امير کبير.
23- هاشمي، سيد الاحمد، (1415 ھ.. ق)، جواهر البلاغه، بيروت، دارالاحياء الرسالة العربي.
پي نوشت ها:
1-فصاحت در لغت به معناي ظهور، بيان و آشکار و گويا شدن است. (محمدي، 1381: 65)
2- بلاغت در لغت به معناي وصول به رسيدن به چيزي است. (همان)
*دانشگاه آزاد اسلامي واحد اردبيل
/ن
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}